معنی فارسی driftweed
B1درفتویید، گیاهی که به طور تصادفی در سواحل یافتی میشود.
Seaweed or plant material that washes ashore.
- NOUN
example
معنی(example):
درفتویید معمولاً پس از طوفانها در کنار ساحل جمع میشود.
مثال:
Driftweed often accumulates along the shore after storms.
معنی(example):
ساحل با درفتویید و سایر زبالههای دریایی پوشیده شده بود.
مثال:
The beach was littered with driftweed and other sea debris.
معنی فارسی کلمه driftweed
:
درفتویید، گیاهی که به طور تصادفی در سواحل یافتی میشود.