معنی فارسی drighten

B1

محکم کردن یا سفت کردن چیزی.

To make something tight or more secure.

example
معنی(example):

لطفاً پیچ‌های صندلی را محکم کنید.

مثال:

Please drigten the screws on the chair.

معنی(example):

او فراموش کرد درب شیشه را پس از استفاده محکم کند.

مثال:

He forgot to drigten the lid after using the jar.

معنی فارسی کلمه drighten

: معنی drighten به فارسی

محکم کردن یا سفت کردن چیزی.