معنی فارسی drooping
B1 /ˈdɹuːpɪŋ/چروک شدن، پایین آمدن یا افتادن بخشی از یک شی، به خصوص در زمینه‌ی گیاهان و همچنین اندام‌های بدن.
To bend or hang downwards; to lose strength or vitality.
- verb
- noun
- adjective
verb
معنی(verb):
To hang downward; to sag.
معنی(verb):
To slowly become limp; to bend gradually.
معنی(verb):
To lose all energy, enthusiasm or happiness; to flag.
معنی(verb):
To allow to droop or sink.
معنی(verb):
To proceed downward, or toward a close; to decline.
noun
معنی(noun):
An instance of something drooping.
adjective
معنی(adjective):
That droops or droop.
مثال:
drooping flowers
example
معنی(example):
گل‌ها چون به آب نیاز دارند در حال چروک شدن هستند.
مثال:
The flowers are drooping because they need water.
معنی(example):
بعد از یک روز طولانی متوجه شدم که پلک‌هایم در حال چروک شدن هستند.
مثال:
After a long day, I noticed my eyelids were drooping.
معنی فارسی کلمه drooping
:
چروک شدن، پایین آمدن یا افتادن بخشی از یک شی، به خصوص در زمینه‌ی گیاهان و همچنین اندام‌های بدن.
