معنی فارسی drownding

B1

درویدی به معنای عمل غرق شدن یا احساسی به قربانی شدن در شرایط دشوار است.

The process or act of drowning, often used metaphorically.

example
معنی(example):

غرق شدن این شهر یک حادثه غم‌انگیز در تاریخ بود.

مثال:

The drownding of the city was a tragic event in history.

معنی(example):

او نگران غرق شدن آرزوهایش در واقعیت سخت بود.

مثال:

He was worried about the drownding of his dreams in the harsh reality.

معنی فارسی کلمه drownding

: معنی drownding به فارسی

درویدی به معنای عمل غرق شدن یا احساسی به قربانی شدن در شرایط دشوار است.