معنی فارسی drugge

B1

دارویی که تأثیرات خاص و قابل توجهی دارد.

A substance used for medical treatment, especially one that has a strong effect.

example
معنی(example):

دارو به خاطر اثرات قوی خود شناخته شده بود.

مثال:

The drugge was known for its strong effects.

معنی(example):

بسیاری از مردم درباره دارو کنجکاو بودند.

مثال:

Many people were curious about the drugge.

معنی فارسی کلمه drugge

: معنی drugge به فارسی

دارویی که تأثیرات خاص و قابل توجهی دارد.