معنی فارسی drumbling
B1عمل درامبل کردن به تولید صداهای ملایم و آرام، معمولاً به هنگام حرکت یا فعالیتی اشاره دارد.
The act of making soft, muffled sounds, often during movement.
- VERB
example
معنی(example):
او در حالی که در خیابان راه میرفت، درامبل میکرد.
مثال:
He was drumbling while he walked down the street.
معنی(example):
گربه در حین بازی مرتباً درامبل میکرد.
مثال:
The cat kept drumbling as it played.
معنی فارسی کلمه drumbling
:
عمل درامبل کردن به تولید صداهای ملایم و آرام، معمولاً به هنگام حرکت یا فعالیتی اشاره دارد.