معنی فارسی drumbler
B1کسی که طبل مینوازد و در خلق ریتمهای جدید مهارت دارد.
A person who plays the drums, often creating unique rhythms.
- NOUN
example
معنی(example):
او یک ضربزن است که همیشه ضربات جدیدی خلق میکند.
مثال:
He is a drumbler, always creating new beats.
معنی(example):
به عنوان یک ضربزن، او از آزمایش با صداهای مختلف لذت میبرد.
مثال:
As a drumbler, she enjoys experimenting with different sounds.
معنی فارسی کلمه drumbler
:
کسی که طبل مینوازد و در خلق ریتمهای جدید مهارت دارد.