معنی فارسی drumskin
B1پوسته طبل، سطحی که بر روی طبل کشیده میشود و صدا تولید میکند.
The membrane stretched over the drum, producing sound when struck.
- OTHER
example
معنی(example):
پوسته طبل پاره شده بود و نیاز به تعویض داشت.
مثال:
The drumskin was torn and needed replacement.
معنی(example):
او با دقت پوسته طبل را برای صدای بهتر تنظیم کرد.
مثال:
He carefully tuned the drumskin for better sound.
معنی فارسی کلمه drumskin
:
پوسته طبل، سطحی که بر روی طبل کشیده میشود و صدا تولید میکند.