معنی فارسی dullbrained

B1

دِلبردن به معنای داشتن درک یا فکر ضعیف، ناتوان در تفکر و اندیشیدن.

Having a slow or dull mind; not quick to grasp ideas.

example
معنی(example):

او در بحث دربارهٔ علوم به نظر می‌رسید که مغزی کُند دارد.

مثال:

He seemed dullbrained in the discussion about science.

معنی(example):

روش کُند ذهن او باعث شد تا درگیر موضوع نشویم.

مثال:

Her dullbrained approach made it hard to engage with the topic.

معنی فارسی کلمه dullbrained

: معنی dullbrained به فارسی

دِلبردن به معنای داشتن درک یا فکر ضعیف، ناتوان در تفکر و اندیشیدن.