معنی فارسی dumpiness

B1

دپمینیسی، وضعیت یا حالت غیربهینه و نامرتب، به‌ویژه در زمینه‌های ظاهری.

The quality of being shapeless or unkempt.

example
معنی(example):

دپمینیسی خانه فروش آن را سخت کرده بود.

مثال:

The dumpiness of the house made it hard to sell.

معنی(example):

او احساس دپمینیسی مبلمان قدیمی‌اش را داشت.

مثال:

She felt the dumpiness of her old furniture.

معنی فارسی کلمه dumpiness

: معنی dumpiness به فارسی

دپمینیسی، وضعیت یا حالت غیربهینه و نامرتب، به‌ویژه در زمینه‌های ظاهری.