معنی فارسی duncery

B1

دنسری، نادانی یا تصورات نادرست ناشی از کمبود دانش یا تجربه در یک زمینه خاص.

Foolishness or lack of wisdom, often resulting from ignorance.

example
معنی(example):

او کمی دنسری نشان داد وقتی که کلیدهایش را فراموش کرد.

مثال:

He showed a bit of duncery when he forgot his keys.

معنی(example):

دنسری او واضح بود وقتی که در حل معما ساده شکست خورد.

مثال:

Her duncery was evident when she failed to solve the simple puzzle.

معنی فارسی کلمه duncery

: معنی duncery به فارسی

دنسری، نادانی یا تصورات نادرست ناشی از کمبود دانش یا تجربه در یک زمینه خاص.