معنی فارسی dush
B1احساس خستگی و سستی که بعد از فعالیت فیزیکی شدید به وجود میآید.
The feeling of fatigue and weariness that arises after intense physical activity.
- OTHER
example
معنی(example):
او بعد از دویدن احساس خستگی کرد.
مثال:
He felt dush on his face after running.
معنی(example):
خستگی روز در چشمان خسته او مشهود بود.
مثال:
The dush of the day was evident in her tired eyes.
معنی فارسی کلمه dush
:
احساس خستگی و سستی که بعد از فعالیت فیزیکی شدید به وجود میآید.