معنی فارسی duskily

B1

به طور ملایم و نرم در زمان غروب یا نزدیک به تاریکی.

Done in a gentle and soft manner, typically during dusk or near darkness.

example
معنی(example):

باغ در نور ملایم چراغ‌های پری زیبا به نظر می‌رسید.

مثال:

The garden looked beautiful duskily illuminated by the fairy lights.

معنی(example):

آنها در کنار ساحل در نور ملایم غروب قدم زدند.

مثال:

They took a walk duskily along the beach.

معنی فارسی کلمه duskily

: معنی duskily به فارسی

به طور ملایم و نرم در زمان غروب یا نزدیک به تاریکی.