معنی فارسی duskiness
B2تاریکی، حالتی که نور کم و وضعیت سایهدار است، بهویژه در زمان غروب.
The quality or state of being dusky; the period of twilight.
- NOUN
example
معنی(example):
تاریکی غروب آرامشی دلنشین به فضا داد.
مثال:
The duskiness of the evening created a calm atmosphere.
معنی(example):
نقاش تاریکی آسمان را به زیبایی به تصویر کشید.
مثال:
The painter captured the duskiness of the sky beautifully.
معنی فارسی کلمه duskiness
:
تاریکی، حالتی که نور کم و وضعیت سایهدار است، بهویژه در زمان غروب.