معنی فارسی dwam
B1دوام، حالتی که در آن فرد در خیال خود غرق میشود.
A state of dreamy abstraction or reverie.
- NOUN
example
معنی(example):
در داستان، شخصیت یک دوام داشت که او را به دنیای دیگری برد.
مثال:
In the story, the character had a dwam that took her to another world.
معنی(example):
او اغلب در هنگام خیالپردازی یک دوام را تجربه میکند.
مثال:
He often experiences a dwam when he daydreams.
معنی فارسی کلمه dwam
:
دوام، حالتی که در آن فرد در خیال خود غرق میشود.