معنی فارسی dynagraph
C1ابزاری که الگوها و حرکتهای حرکتی را ترسیم میکند.
An instrument for recording movement patterns and behaviors.
- NOUN
example
معنی(example):
دیناگر افشاء کرد که وسایل نقلیه در گذر زمان چگونه حرکت میکنند.
مثال:
The dynagraph displayed how the vehicle moved over time.
معنی(example):
مهندسان از دیناگر برای تجزیه و تحلیل عملکرد استفاده کردند.
مثال:
Engineers used the dynagraph to analyze performance.
معنی فارسی کلمه dynagraph
:
ابزاری که الگوها و حرکتهای حرکتی را ترسیم میکند.