معنی فارسی dysbulic
B1صفتی برای توصیف افرادی که از اختلال تصمیمگیری رنج میبرند.
Relating to or affected by dysbulia.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
یک فرد دیسولی ممکن است به کمک در تصمیمگیری نیاز داشته باشد.
مثال:
A dysbulic person may need help with decisions.
معنی(example):
داشتن دیسولی میتواند بر زندگی روزمره تأثیر بگذارد.
مثال:
Being dysbulic can affect everyday life.
معنی فارسی کلمه dysbulic
:
صفتی برای توصیف افرادی که از اختلال تصمیمگیری رنج میبرند.