معنی فارسی dyscrasing

B1

عملیاتی که به‌وسیله آن شرایط دیسکرزی شناسایی و ارزیابی می‌شود.

The act of indicating or being affected by a dyscrasia.

example
معنی(example):

دیسکرزیک کردن می‌تواند گزینه‌های درمانی پزشکی را پیچیده کند.

مثال:

Dyscrasing can complicate medical treatment options.

معنی(example):

شناسایی مشکلات دیسکرزیک برای تشخیص مؤثر بسیار مهم است.

مثال:

Identifying dyscrasing issues is crucial for effective diagnosis.

معنی فارسی کلمه dyscrasing

: معنی dyscrasing به فارسی

عملیاتی که به‌وسیله آن شرایط دیسکرزی شناسایی و ارزیابی می‌شود.