معنی فارسی dysenterical
B2صفت مربوط به دیسانتری و علائم آن.
Pertaining to or characteristic of dysentery.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
شیوع دیسانتری در منطقه نگرانیهای بهداشتی را افزایش داد.
مثال:
The dysenterical outbreak in the region raised health concerns.
معنی(example):
پزشکان برای هر مورد دیسانتری در حالت آمادهباش هستند.
مثال:
Doctors are on alert for any dysenterical cases.
معنی فارسی کلمه dysenterical
:
صفت مربوط به دیسانتری و علائم آن.