معنی فارسی eatableness

B1

در دسترس بودن یا قابلیت خوردن یک غذا یا خوراک.

The state or quality of being edible.

example
معنی(example):

قابلیت خوردن این غذا همه را شگفت‌زده کرد.

مثال:

The eatableness of the dish surprised everyone.

معنی(example):

آنها درباره قابلیت خوردن دستور پخت جدید صحبت کردند.

مثال:

They discussed the eatableness of the new recipe.

معنی فارسی کلمه eatableness

: معنی eatableness به فارسی

در دسترس بودن یا قابلیت خوردن یک غذا یا خوراک.