معنی فارسی efflorescence
B2پدیدهای که در آن نمکهای محلول در آب به سطح مواد ساختمانی میرسند و در اثر تبخیر آب، رسوبات سفیدی بر روی سطح ایجاد میکنند.
The crystalline deposit of salts often seen on the surface of materials as water evaporates.
- NOUN
example
معنی(example):
بنفشهای که بر روی دیوار بود به خاطر رطوبت ایجاد شده بود.
مثال:
The efflorescence on the wall was caused by moisture.
معنی(example):
بنفشهها معمولاً در ساختمانهای قدیمی رخ میدهند.
مثال:
Efflorescence often occurs in old buildings.
معنی فارسی کلمه efflorescence
:
پدیدهای که در آن نمکهای محلول در آب به سطح مواد ساختمانی میرسند و در اثر تبخیر آب، رسوبات سفیدی بر روی سطح ایجاد میکنند.