معنی فارسی effulge

C1

تجلی یا بازتاب نور و زیبایی به شکلی درخشان.

To shine out; to emit brightness.

example
معنی(example):

خورشید به نظر می‌رسید که بر افق می‌درخشد.

مثال:

The sun seemed to effulge upon the horizon.

معنی(example):

گل‌ها در بهار رنگ‌های زیبایی را به نمایش می‌گذارند.

مثال:

The flowers effulge beautiful colors in the spring.

معنی فارسی کلمه effulge

: معنی effulge به فارسی

تجلی یا بازتاب نور و زیبایی به شکلی درخشان.