معنی فارسی electrofished

B1

عملی که در آن از برق برای گرفتن ماهی‌ها استفاده می‌شود.

The act of catching fish using electric currents.

verb
معنی(verb):

To take part in electrofishing.

example
معنی(example):

زیست‌شناس برای جمع‌آوری نمونه‌ها از رودخانه استفاده از الکترو ماهی‌گیری کرد.

مثال:

The biologist electrofished the river to collect samples.

معنی(example):

آنها دریاچه را الکترو ماهی‌گیری کردند تا جمعیت‌های ماهی را پایش کنند.

مثال:

They electrofished the lake to monitor fish populations.

معنی فارسی کلمه electrofished

: معنی electrofished به فارسی

عملی که در آن از برق برای گرفتن ماهی‌ها استفاده می‌شود.