معنی فارسی elementate
B1عنصرگذاری کردن به معنای افزودن عناصر خاص یا ویژگیهای مهم به یک چیز است.
To add specific elements or important features to something.
- VERB
example
معنی(example):
هنرمند میخواست نقاشیاش را با رنگهای زنده عنصرگذاری کند.
مثال:
The artist wanted to elementate her painting with vibrant colors.
معنی(example):
آنها تصمیم گرفتند گزارش را با گرافیکهای مفید عنصرگذاری کنند.
مثال:
They decided to elementate the report with useful graphics.
معنی فارسی کلمه elementate
:
عنصرگذاری کردن به معنای افزودن عناصر خاص یا ویژگیهای مهم به یک چیز است.