معنی فارسی elfishly

B1

به صورتی که به شخصیت یا ویژگی‌های یک الف شباهت داشته باشد؛ به ویژه در زمینه‌های فریبندگی یا شیطنت.

In a manner that is characteristic of an elf; typically playful or mischievous.

example
معنی(example):

او زمانی که تصمیم گرفت بر روی دوستانش شوخی کند، به طرز الفی رفتار کرد.

مثال:

She acted elfishly when she decided to play a trick on her friends.

معنی(example):

رفتار شیطنت‌آمیز الفی او اغلب او را به دردسر می‌اندازد.

مثال:

His elfishly mischievous behavior often got him into trouble.

معنی فارسی کلمه elfishly

: معنی elfishly به فارسی

به صورتی که به شخصیت یا ویژگی‌های یک الف شباهت داشته باشد؛ به ویژه در زمینه‌های فریبندگی یا شیطنت.