معنی فارسی eliminative

B2

حذف‌کردنی، اشاره به طرز تفکری که در آن باید برخی از عوامل یا فرضیات حذف شوند.

Referring to an approach or theory that seeks to remove or eliminate certain concepts or beliefs.

example
معنی(example):

رویکرد حذف‌کردنی به روشن شدن نظریه کمک می‌کند.

مثال:

The eliminative approach helps to clarify the theory.

معنی(example):

نویسنده در مقاله‌اش یک دیدگاه حذف‌کردنی ارائه کرد.

مثال:

In his paper, the author presented an eliminative perspective.

معنی فارسی کلمه eliminative

: معنی eliminative به فارسی

حذف‌کردنی، اشاره به طرز تفکری که در آن باید برخی از عوامل یا فرضیات حذف شوند.