معنی فارسی elinguated
B1الینگوات شده، حالتی که در آن فرهنگها به هم پیوند خوردهاند.
Connected or linked in a cultural sense.
- VERB
example
معنی(example):
جامعههای الینگوات شده سنتهای خود را به اشتراک گذاشتند.
مثال:
The elinguated communities shared their traditions.
معنی(example):
ما تلاشهای خود را برای اتحاد بهتر الینگوات کردهایم.
مثال:
We have elinguated our efforts for better unity.
معنی فارسی کلمه elinguated
:
الینگوات شده، حالتی که در آن فرهنگها به هم پیوند خوردهاند.