معنی فارسی elven

B1 /ˈɛlvən/

مربوط به الف‌ها، موجودات خیالی با ویژگی‌های ظریف و زیبا.

Relating to elves, mythical beings known for their beauty and grace.

noun
معنی(noun):

A female elf, a fairy, nymph; (by extension) any elf.

example
معنی(example):

شخصیت الفی عاقل و باوقار بود.

مثال:

The elven character was wise and graceful.

معنی(example):

آنها به نژاد الفی در داستان فانتزی تعلق دارند.

مثال:

They belong to an elven race in the fantasy story.

معنی فارسی کلمه elven

: معنی elven به فارسی

مربوط به الف‌ها، موجودات خیالی با ویژگی‌های ظریف و زیبا.