معنی فارسی emarginating

B1

به معنای ایجاد بریدگی یا انحنای مشخص در اشیاء یا داده‌ها.

The act of creating notches or indentations.

example
معنی(example):

دانشمندان در حال امانجینه کردن نواحی‌ای هستند که داده‌ها ناهنجاری نشان می‌دهند.

مثال:

Scientists are emarginating the areas where the data shows anomalies.

معنی(example):

هنرمند در حال امانجینه کردن لبه‌های نقاشی است تا عمق ایجاد کند.

مثال:

The artist is emarginating the edges of the painting to create depth.

معنی فارسی کلمه emarginating

: معنی emarginating به فارسی

به معنای ایجاد بریدگی یا انحنای مشخص در اشیاء یا داده‌ها.