معنی فارسی embalm
B2 /ɪmˈbɑːm/مومیایی کردن، فرآیند نگهداری از بدن انسان یا حیوان پس از مرگ.
To preserve a body from decay, especially by treatment with chemicals.
- verb
verb
معنی(verb):
To treat a corpse with preservatives in order to prevent decomposition.
معنی(verb):
To perfume or add fragrance to something.
example
معنی(example):
آنها تصمیم گرفتند جسد را برای مراسم خاکسپاری مومیایی کنند.
مثال:
They decided to embalm the body for the funeral.
معنی(example):
برای مومیایی کردن، آنها از مواد شیمیایی خاصی استفاده کردند.
مثال:
To embalm, they used special chemicals.
معنی فارسی کلمه embalm
:
مومیایی کردن، فرآیند نگهداری از بدن انسان یا حیوان پس از مرگ.