معنی فارسی embarrased

B1

شرمنده، توصیف شخصی که در وضعیتی ناامید کننده قرار دارد.

Feeling or showing a sense of awkwardness or discomfort.

example
معنی(example):

وقتی دوستانم به اشتباهم خندیدند، احساس شرمندگی کردم.

مثال:

I felt embarrased when my friends laughed at my mistake.

معنی(example):

او پس از لگد زدن در حین سخنرانی خود شرمنده شد.

مثال:

She was embarrased after stumbling during her speech.

معنی فارسی کلمه embarrased

: معنی embarrased به فارسی

شرمنده، توصیف شخصی که در وضعیتی ناامید کننده قرار دارد.