معنی فارسی embarring
B1فرآیند قرار دادن مایعات در بشکه برای نگهداری یا تخمیر.
The act of putting or processing a liquid into barrels.
- VERB
example
معنی(example):
در حین بشکهگذاری انگور، در مورد فرآیند تخمیر بحث کردند.
مثال:
While embarring the grapes, they discussed the fermentation process.
معنی(example):
بشکهگذاری عسل نیاز به دقت و مراقبت دارد.
مثال:
Embarring the honey requires care and precision.
معنی فارسی کلمه embarring
:
فرآیند قرار دادن مایعات در بشکه برای نگهداری یا تخمیر.