معنی فارسی emblazing

B2

به معنای درخشان شدن و نمایان شدن به شکل واضح.

Shining brightly or vividly; intense with light or color.

example
معنی(example):

شعله‌های درخشان به طرز دیوانه‌واری رقصیدند.

مثال:

The emblazing flames danced wildly.

معنی(example):

او لباسی درخشان پوشید که توجه همه را جلب کرد.

مثال:

She wore an emblazing outfit that caught everyone's attention.

معنی فارسی کلمه emblazing

: معنی emblazing به فارسی

به معنای درخشان شدن و نمایان شدن به شکل واضح.