معنی فارسی emblematized
C1به معنای نمایان کردن یا نشانه‌گذاری چیزی به عنوان نماد برای یک مفهوم یا ایده.
Represented or symbolized as an emblem of something significant.
- verb
verb
معنی(verb):
To stand as an emblem for; to represent.
example
معنی(example):
عقاب نشان‌دهنده آزادی و قدرت برای کشور بود.
مثال:
The eagle emblematized freedom and strength for the nation.
معنی(example):
در نقاشی، درخت نماد حیات و رشد بود.
مثال:
In the painting, the tree emblematized life and growth.
معنی فارسی کلمه emblematized
:
به معنای نمایان کردن یا نشانه‌گذاری چیزی به عنوان نماد برای یک مفهوم یا ایده.
