معنی فارسی emboly
B2آمبولی، یک تکه یا ذرهای که به طور آزاد در جریان خون حرکت میکند و ممکن است در رگها گیر کند و جریان خون را مسدود کند.
The obstruction of a blood vessel by a foreign body, such as a blood clot or air bubble.
- NOUN
example
معنی(example):
یک آمبولی میتواند جریان خون در یک رگ را مسدود کند.
مثال:
An emboly can block blood flow in a vessel.
معنی(example):
آنها بررسی کردند که آمبولی چگونه بر قلب تأثیر میگذارد.
مثال:
They studied how an emboly affects the heart.
معنی فارسی کلمه emboly
:
آمبولی، یک تکه یا ذرهای که به طور آزاد در جریان خون حرکت میکند و ممکن است در رگها گیر کند و جریان خون را مسدود کند.