معنی فارسی embordering

B1

مرزدهی به فرآیند ایجاد یا تعیین مرز اطلاق می‌شود.

The act of establishing boundaries or edges around a space.

example
معنی(example):

مرزدهی صحیح باغ نیاز به برنامه‌ریزی دقیق دارد.

مثال:

Embording the garden correctly requires careful planning.

معنی(example):

آن‌ها پارک را با دیوار سنگی مرزدهی می‌کنند.

مثال:

They are bordering the park with a stone wall.

معنی فارسی کلمه embordering

: معنی embordering به فارسی

مرزدهی به فرآیند ایجاد یا تعیین مرز اطلاق می‌شود.