معنی فارسی embordered

B2

مرزدهی شده به معنای داشتن مرز یا حد معین است.

Having a defined boundary or edge, often enhanced by landscaping.

example
معنی(example):

باغ با هیزم‌های بلند برای حفظ حریم خصوصی مرزدهی شده بود.

مثال:

The garden was bordered with tall hedges for privacy.

معنی(example):

آن‌ها شیوه‌ای را که ملکشان با درختان مرزدهی شده بود دوست داشتند.

مثال:

They loved the way their property was bordered by trees.

معنی فارسی کلمه embordered

: معنی embordered به فارسی

مرزدهی شده به معنای داشتن مرز یا حد معین است.