معنی فارسی embox

B1

امباکس کردن، عمل قرار دادن اشیاء در یک جعبه برای نظم و کارایی بیشتر.

To place items in a box for better organization or transport.

example
معنی(example):

لطفاً مدارک را داخل جعبه قرار دهید تا منظم بمانند.

مثال:

Please embox the documents so they stay organized.

معنی(example):

باید همه اقلام را قبل از جابجایی در جعبه قرار دهیم.

مثال:

We need to embox all the items before moving.

معنی فارسی کلمه embox

: معنی embox به فارسی

امباکس کردن، عمل قرار دادن اشیاء در یک جعبه برای نظم و کارایی بیشتر.