معنی فارسی embrew

B1

عمل دم کردن یا آماده‌سازی نوشیدنی‌ها یا مایعات برای ایجاد طعم.

To brew, especially referring to the process of making beverages.

example
معنی(example):

من دوست دارم برگ‌های چایم را برای طعم بهتر دم کنم.

مثال:

I like to embrew my tea leaves for a better flavor.

معنی(example):

او تصمیم گرفت گیاهان را برای دستور ویژه‌اش دم کند.

مثال:

She decided to embrew the herbs for her special recipe.

معنی فارسی کلمه embrew

: معنی embrew به فارسی

عمل دم کردن یا آماده‌سازی نوشیدنی‌ها یا مایعات برای ایجاد طعم.