معنی فارسی embroglio
B2امبروگلیو به وضعیتی پیچیده و گیجکننده اشاره دارد که در آن مشکلات و اختلافنظرها بوجود میآید.
A complicated and confusing situation; a tangle or misunderstanding.
- NOUN
example
معنی(example):
جلسه به یک امبروگلیو با نظرات زیادی تبدیل شد.
مثال:
The meeting turned into an embroglio with too many opinions.
معنی(example):
برنامههای آنها به یک امبروگلیو تبدیل شد که هیچ کس نمیتوانست آن را باز کند.
مثال:
Their plans became an embroglio that no one could untangle.
معنی فارسی کلمه embroglio
:
امبروگلیو به وضعیتی پیچیده و گیجکننده اشاره دارد که در آن مشکلات و اختلافنظرها بوجود میآید.