معنی فارسی embroilments
B2درگیریها، وضعیتی که در آن چندین مسئله یا مشکل پیچیده وجود دارد.
Multiple instances of being involved in conflicts or difficult situations.
- NOUN
example
معنی(example):
درگیریهای پرونده حقوقی سالها طول کشید تا حل شود.
مثال:
The embroilments of the legal case took years to resolve.
معنی(example):
او سعی کرد از درگیریها در منازعات خانوادگی دور بماند.
مثال:
He tried to avoid embroilments in family disputes.
معنی فارسی کلمه embroilments
:
درگیریها، وضعیتی که در آن چندین مسئله یا مشکل پیچیده وجود دارد.