معنی فارسی embubble
B1به عمل شاداب و نشاطآور کردن یا بهبود کیفیت یک وضعیت یا رویداد اشاره دارد.
To make something more lively or cheerful.
- VERB
example
معنی(example):
او سعی کرد با شوخی مکالمه را پرنشاط کند.
مثال:
He tried to embubble the conversation with humor.
معنی(example):
بیایید این رویداد را با کمی فعالیتهای سرگرمکننده پر کنیم.
مثال:
Let's embubble this event with some fun activities.
معنی فارسی کلمه embubble
:
به عمل شاداب و نشاطآور کردن یا بهبود کیفیت یک وضعیت یا رویداد اشاره دارد.