معنی فارسی embruting
B1فرآیند تحول به حالت خشن و بیرحم.
The act or process of making something brutal or savage.
- VERB
example
معنی(example):
جامعه در صورت عدم ترویج مهربانی، خطر خشن شدن شهروندان خود را دارد.
مثال:
Society risks embruting its citizens if kindness is not promoted.
معنی(example):
او نگرانیهایی درباره تأثیرات خشنکنندهی خشونت در رسانهها ابراز کرد.
مثال:
He expressed concerns about the embruting effects of violence in media.
معنی فارسی کلمه embruting
:
فرآیند تحول به حالت خشن و بیرحم.