معنی فارسی embussed
B1ترکیب یا پیوند دادن موضوعات متعدد در اثر ادبی یا هنری.
To combine different themes or elements in a creative work.
- verb
verb
معنی(verb):
To put (troops) onto a bus
معنی(verb):
To board a bus
example
معنی(example):
آخرین نقاشی او با رنگ‌های زنده و احساسات قوی آمیخته شده است.
مثال:
His last painting was embussed with vivid colors and strong emotions.
معنی(example):
این رمان با ارجاعات تاریخی و روایت‌های شخصی آمیخته شده است.
مثال:
The novel is embussed with historical references and personal anecdotes.
معنی فارسی کلمه embussed
:
ترکیب یا پیوند دادن موضوعات متعدد در اثر ادبی یا هنری.
