معنی فارسی emotively
B1به شیوهای که احساسات و عواطف را نشان دهد یا منتقل کند.
In a manner that conveys emotions or feelings.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به صورت احساسی در مورد کودکیاش صحبت کرد.
مثال:
He spoke emotively about his childhood.
معنی(example):
او در طول اجرا به صورت احساسی خود را ابراز کرد.
مثال:
She expressed herself emotively during the performance.
معنی فارسی کلمه emotively
:
به شیوهای که احساسات و عواطف را نشان دهد یا منتقل کند.