معنی فارسی emplectic
B2مربوط به خصیصهای یا تابعی که پیچیدگی یا وابستگیهای خاصی را نمایش میدهد.
Pertaining to the nature of something that is complex or intricately connected.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
ماهیت امپلیکتی تابع آن را پیچیده کرد.
مثال:
The emplectic nature of the function made it complex.
معنی(example):
آنها روابط امپلیکتی را در مجموعه دادهها بررسی کردند.
مثال:
They studied the emplectic relationships in the dataset.
معنی فارسی کلمه emplectic
:
مربوط به خصیصهای یا تابعی که پیچیدگی یا وابستگیهای خاصی را نمایش میدهد.