معنی فارسی empresse
B1امپراطور، زن مسئول حکومت یک سرزمین یا کشور.
The female ruler of an empire or the wife of an emperor.
- NOUN
example
معنی(example):
امپراطور با حکمت بر قلمرو خود حکومت کرد.
مثال:
The empress ruled her kingdom with wisdom.
معنی(example):
او به عنوان یک امپراطور که به مردمش اهمیت میداد، مورد تحسین قرار گرفت.
مثال:
She was admired as an empress who cared for her people.
معنی فارسی کلمه empresse
:
امپراطور، زن مسئول حکومت یک سرزمین یا کشور.