معنی فارسی emprison
B1زندان کرد، به معنای محدود کردن آزادی افراد به طور فیزیکی یا استعاری.
To imprison someone; to confine someone against their will.
- VERB
example
معنی(example):
آنها تصمیم گرفتند مجرم را به خاطر اعمالش زندانی کنند.
مثال:
They decided to emprison the criminal for his actions.
معنی(example):
قوانین میتوانند خلاقیت را در صورت عدم اعمال صحیح زندانی کنند.
مثال:
The rules can emprison creativity if not applied wisely.
معنی فارسی کلمه emprison
:
زندان کرد، به معنای محدود کردن آزادی افراد به طور فیزیکی یا استعاری.