معنی فارسی encapsidate

B1

در پوست یا لایه‌ای محصور کردن (موادی مانند ویروس)، به‌ویژه در زمینه‌های بیولوژیکی و پزشکی.

To enclose something, such as a virus, within a capsule or protective layer.

verb
معنی(verb):

To enclose within a capsid

example
معنی(example):

دانشمند تلاش کرد تا ویروس را در یک لایه محافظتی قرار دهد.

مثال:

The scientist worked to encapsidate the virus in a protective shell.

معنی(example):

برای مطالعه مؤثر ویروس، آنها نیاز داشتند که آن را در یک لایه بپوشانند.

مثال:

To study the virus effectively, they needed to encapsidate it.

معنی فارسی کلمه encapsidate

: معنی encapsidate به فارسی

در پوست یا لایه‌ای محصور کردن (موادی مانند ویروس)، به‌ویژه در زمینه‌های بیولوژیکی و پزشکی.