معنی فارسی encloister
B2محصور کردن، به معنای جدا کردن یا درون یک مکان خاص نگه داشتن.
To confine or isolate within a structure or space.
- VERB
example
معنی(example):
راهبان تصمیم گرفتند خود را در صومعه دورافتاده محصور کنند.
مثال:
The monks chose to encloister themselves in the remote monastery.
معنی(example):
او پس از هفته پرتنش احساس نیاز به محصور کردن افکارش داشت.
مثال:
She felt the need to encloister her thoughts after the stressful week.
معنی فارسی کلمه encloister
:
محصور کردن، به معنای جدا کردن یا درون یک مکان خاص نگه داشتن.